سلام
سکوت کردن رو دوست دارم .... نه اینکه حرفی برای گفتن نباشه .... اتفاقا چون حرفهای زیادی پشتش هست دوستش دارم....
گاهی یک سکوت کوچیک خیییلی سنگینه ..... شاید شبیه ستاره نوترونی! و شاید سنگین تر !!
سکوت کردن رو دوست دارم .... چون بهم فرصت میده بیشتر و عمیق تر فکر کنم....
سکوت کردن رو دوست دارم ...... چون بهم اجازه میده مرموز بمونم ( توجه داشته باشید :: مرموز با مارموز مترادف نیست ^_^)
اما
گاهی لازمه سکوت رو شکست ....
گاهی باید از کلمات برای عمیق شدن استفاده کرد ....
گاهی گفتن و نوشتن دلیلی میشه برای دقت کردن، فکر کردن، انتخاب کردن و از همه مهمتر ..... بماند ! ^_^
قرار نسیت زیاد حرف بزنم.
قرار هم نیست حرفهای قلمبه سلمبه بزنم.
پس
فعلا همین
پ ن ::
دوست گرامی! ممنونم که باعث شدید به وبلاگ نویسی فکرکنم ....
سخت بود اما بهرحال شروع شد.